شده یه وقتایی خودتونم ندونید که چرا ارید در مقابل چیزی مقاومت می کنید؟
این چند روز من نمی دونم چرا اما دستم به نوشتن نمیره انگار یکی دستمو از خودکار و کیبورد و هرچیزی که میشه باهاش یادداشت کرد کنار می کشه
اما الان بعد از چند دقیقه ذل (زل) زدن به صفحه لبتاب تصمیم گرفتم بنویسم تا طلسم شکسته بشه
نه از گذشته می نویسم نه از آینده نه حتی از این لحظه 
فقط می نویسم که یادم بیاد چه معجره ایه 
مینویسم تا به قول کتاب " بنویس تا اتفاق بیافتد" خودم جواب خودمو بدم
یه جایی از کتاب میگه " مقاومت پر معناست" و در ادامه توصیه می کنه که دلیل بی انگیزگی و پرهیز خودتون از کاری که تو فکرشید رو بنویسید اولش از عوامل بیرونی بیگید و اون رو گردن دیگران بندازید اما کم کم حقیقت شما رو رها می کنه و از فکرتون خارج میشه
منم می خوام همین کار رو بکنم 
از معجزه نوشتن کم ندیدم اما معجزه وقتی اتفاق میافته که بهش ایمان داشته باشیم
اینکه تو این لحظه چقد به این حرفا ایمان دارم یکم برام نا ملموس و گنگ اما با نوشتن و حرف زدن با خودم حل میشه
یعنی امیدوارم که حل بشه
حالا که حرف این کتاب عالی پیش اومد عکس کتاب رو میذارم تا شما اگه پیداش کردید حتما مطالعه کنید


بعله اینم کتابی که گفتم از وقتی تو نمایشگاه کتاب سالانه بجنورد خریدمش تا همین امروز تاثیرشو تو زندگیم دیدم 
اتفاقا همین دوشب پیش برای دومین بار تمومش کردم اما هنوز کلی انگیزه برای دوباره خوندنش دارم
برم دعا کنید 
روزاتون خوش
پ.ن: اینو نمی گفتم پس ذهنم هی خودشو به در و دیوار می کوبید، اینکه شروع به یاد گرفتن اتوکد کردم ولی دعا کنید مثل بقیه کارام نصف ونیمه نذارمش
به امید دیدار

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها